سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پشت جلد

بشتابید

    نظر

بارها اومدم درست به کیبرد بشم و یه چیزی بنویسم، دست به کیبرد شدم و نوشتم ولی جاش پشت جلد نبود، بعضی هاش باید روی جلد می اومد، بعضی هاش داخل جلد( داخل کتاب) و بعضی هاش هم نباید جای بیاید!اصلا!

حالا می خوام یه پیشنهاد طوفانی و وسوسه برانگیز به همه پشت جلدی های عزیز بدم!گیج شدم

زین پس هر کس مطلبی بنویسد و جاش پشت جلد باشد بعد از ممیزی های لازم امکان انتشار در پشت جلد را پیدا خواهد کرد و به احتمال زیاد در لیست انتظار قرار می گیرد.

 


گاهی

    نظر

گاهی می خوانم تا آرام شوم 

گاهی می نویسم تا آرام شوم

گاهی گریه می کنم تا آرام شوم

و گاهی می روم تا آرام شوم.

همه گاهی مرا آرام می کنند، فقط گاهی.

ولی چیز دیگری هست که همیشه مرا آرام می کند

همیشه با او آرامم ولی ...

 


بازگشتی ذوق آفرین

در قرآن، اسمِ بعضی پیامبران آمده است؛ اسمِ بعضی غیرِ پیامبران هم، چه صالح و چه طالح آمده است... صلحا عاشقِ حضرتِ باری هستند... اما حضرتِ حق، بعضی را خودش هم عاشق است...

عاشقیِ خدا توفیر دارد با عاشقیِ ما... خدا عاشقی است که حتا دوست ندارد کسی اسمِ معشوقش را کسی بداند... به او می گوید، رجل!

همین... مرد!... همین... می فرماید و جاء من اقصی المدینه رجل یسعی...

جای دیگر می فرماید و جاء رجل من اقصی المدینه یسعی، یعنی این دو‌تا رجل با هم فرق می کنند ... یکی می آید موسای نبی را نجات می دهد... قومِ بنی اسرائیل را در اصل نجات می دهد...

دیگری هم قومی را از عذاب نجات می دهد... اسم‌ش چیست؟

اسم‌شان چیست؟ نمی دانیم... رجل است...

آنچه بالا نوشتم به رسم امانت دقیقا پشت جلد کتاب" قیدار" آقای امیرخانی است. 

البته چاپ دوم، سال 1391، انتشارات نشر افق.

خیلی لذت بردم هم از اینکه واقعا زیبا بود هم از اینکه پشت جلد بود.

مدت‌ها بود با پشت جلدی این قدر ذوق نکرده بودم.


ناراحت شدی؟!


آغاز کردن خیلی مهمه،همیشه مهم بوده و هست، گاهی مسیر انسان رو عوض میکنه گاهی نگاه انسان رو عوض میکنه.

شروع یک روز:

تو خیابان پیاده می رفتم که چند نفر رو دیدم خیلی راحتن، البته شلوار راحتی نپوشیده بودن، یه جورایی از اونم راحت تر بودن.

حالا با این شروع در اول روز دو تا نتیجه گرفتم:

1.                 برا اینکه سرنوشت راحتی ما به اینجاها و جلوتر کشیده نشده از همین لحظه به بعد دیگه از راحتی و شلوار راحتی و متعلقاتش چیزی نمی نویسم.

2.                اینکه از راحتی برداشت های مختلفی میشه کرد ولی انصافا من منظورم اینی که امروز دیدم نبود به هر حال ممکنه این برداشت های مختلف هم صورت بگیره.

در پایان تصمیم گرفتم حداقل موقتا دست از راحتی بکشم.



برا خودم که بعضی وقتا خیلی راحتم!

    نظر

این رو از بچه هام یادگرفتم    "اول سلام"

سلام

می دونم که خیلی وقته بروز نشدم بعضی از دوستانم هم همین رو هی میگن.

ولی یه سوال دارم، رفقای که به من سر میزنن اگه شد جواب سوالم رو بدن.

چرا باید یه عده به خودشون اجازه بدن با بچه هایی که لذت خوب سلام کردن رو به ما میچشونن

وحشیانه برخورد کنن؟!

حالم اصلا خوب نیست مثل قبلا راحت نیستم نه برا اینکه شلوار راحتیم کثیفه یا نیست؟!

از خودم خجالت میکشم که چرا نمی تونم برا بچه های خوب غزه برا مردم غزه کاری کنم.

به هر حال اینا رو ننوشتم که بروز بشم بلکه به زور نوشتم تا کمی آروم بشم.

بچه های خوب غزه:

السلام علیکم و رحمة الله و برکاته و اعلموانّا لاننسیکم ابدا و نحن نهتمّ بامورکم و نشُمّ رائحة التحریر إن شاءالله